در حال حاضر اسرائیل و در رأس آن شهر تلآویو به محلی امن برای فعالیت فاحشهخانههایی تبدیل شده که عمدتاً زنان حاضر در آن را زنان کشورهای دیگر و در رأس آن کشورهای اروپای شرقی و کشورهای تازه استقلال یافته تشکیل میدهد. آنچه در پی میآید تصویری شوم از وضعیت این تجارت کثیف در جامعه اسرائیل میباشد
نویسندگان: هسدای وستبروک ـ ویکتوریا بلینت
خانم نوی لونکسرن، به عنوان مدیر حقوقی سازمان مایگرنت که در راستای مبارزه با تجارت زنان به فعالیت مشغول است، روز کاری خود را معمولاً از ساعت پنج صبح آغاز میکند. همواره دو گوشی موبایل همراه خود دارد و به سرعت صحبت میکند. لهجه فصیح انگلیسیاش، حتی از بسیاری از انگلیسی زبانان هم بهتر است و هنگامی هم که به زبان عبری صحبت میکند، به قدری تند صحبت میکند که گویا، فراموش کرده که باید نفس بکشد.
امروزه چهره فاحشه خانههای اسرائیل، شکل خاصی به خیابانهای شهرهای این کشور و به ویژه تلآویو داده است. عمده خیابانهایی که این فاحشهخانهها در آن قرار دارد، خیابانهایی کثیف و ساختمانهای آن مخروبه و قدیمی است. فلشهای قرمز رنگ بر روی دیوارهای این مناطق، مشتریان را به این مکانها که با نام «باشگاه سلامت» یا «سالن ماساژ» خوانده میشوند، هدایت میکند.
تصاویر زنان برهنه در کنار علامت دلار در جای جای این خیابانها به چشم میخورد، اما در داخل این فاحشهخانهها، زنان فاحشه چندان هم مایل و راغب به نظر نمیرسند. از کنار درهای باز فاحشهخانهها که میگذریم، میتوانیم اکراه را در نحوه آرایش صورت و موهایشان ببینیم. از کنار پنجرهها که میگذریم، شاهد صحبت کردن آنها و سیگار کشیدنشان با یکدیگر در داخل فاحشهخانههاییم.
میرکوهن، رییس بخش تحقیقات پلیس ملی اسرائیل، در این باره میگوید: «در عمدهی فاحشهخانههای تلآویو هیچ بررسیای از زنان حاضر در آنجا که عمدهشان به این کشور قاچاق شدهاند، صورت نمیگیرد.»
عمده زنانی که به اسرائیل قاچاق میشوند، از رومانی و یا کشورهای تازه استقلال یافته به این کشور آمدهاند. این زنان که توسط عاملین جرمهای سازمان یافته، اغوا میشوند، عمدتاً با امید رسیدن به پولهای هنگفت قاچاق میشوند. عمدهی این افراد را دختران جوانی همچون آنا 23 ساله یعنی دختر رومانیایی که در سال 2002 پایش به یکی از دادگاههای اسرائیل باز شد، تشکیل میدهد.
آنا در اینباره در دادگاه گفت: در سال 2001، در زادگاهش با دختری اسرائیلی به نام شولا آشنا شد. شولا به وی قول داد که در تلآویو میتواند با نگهداری از افراد مسن و از کار افتاده، پول خوبی به دست آورد. شولا وی را با هواپیمایی از بخارست از کشور خارج نمود و این در حالی بود که آنا واقعاً نمیدانست که در کجا فرود خواهد آمد. زمانی که هواپیما در قاهره به زمین نشست، آنا تصور میکرد که در اسرائیل است. پس از آن بود که به همراه گروهی از دیگر دختران، با ماشینی روباز خود را در بیابانهای مصر یافت و این در حالی بود که افرادی با چهرهای پوشیده و مسلح به سلاحهای خودکار، آنها را همراهی میکردند. ساعت دو نیمه شب بود که آنها ماشین را ترک کرده و پس از چند ساعت پیادهروی، سینهخیز از حصارهای سیمخاردار، عبور کردند.
معمولاً همین افراد هستند که برای نخستینبار به آنها میگویند که قربانی قاچاق انسانی شدهاند و باید از این به بعد به عنوان فاحشه به کار بپردازند. یکی دیگر از این قربانیان گفت: «در ابتدای ورودم به مصر تصور کردم که باید در همین کشور به فاحشگی بپردازم و از همین رو تلاش کردم تا از آن معرکه بگریزم، اما توسط یکی از همان افراد دستگیر شدم و در غروب آن روز بود که چهار نفر یکی پس از دیگری به نحوی وحشیانه به من تجاوز کردند و در این رفتار وحشیانه بود که به قدری خونریزی نمودم که دیگر قادر به راه رفتن نبودم و خود را در آستانه مرگ دیدم.»
اگر چه آنا این شانس را داشت که در حین انتقال به تلآویو، مورد تجاوز جنسی قرار نگیرد اما آن زمان نمیدانست که چه در انتظارش است. پس از عبور از مرز بود که توسط مردی به نام جرجبن آبراهام یوسف به تلآویو برده شد. در هتلی در تلآویو بود که یوسف به او دستور داد تا در یک اتاق پر از مرد، لخت مادرزاد شود.
این عذاب چیزی جز یک «حراج» خوانده نمیشود، همانند خریداران بازار احشام. این قاچاقچیان مشتری خود را ورانداز نموده و قیمتی برایش پیشنهاد میکنند. ماریو که از جمله قاچاقچیان زن این عرصه است، میگوید: «زنان باید لخت لخت وسط اتاق بایستند. قاچاقچیان هم با لمس سینهها، باسن و نگاه به زبان، دندان و دیگر نقاط بدن، وضعیت سلامت آنها را بررسی میکنند. علاوه بر بررسی اندام جنسی، از آنها میخواهند تا جلو و عقب بروند، خم شوند و در حالات مختلف قرار گیرند. البته قاچاقچیان هم نسبت به ارزش مورد معامله خیلی سختگیر نیستند. حتی در یک مورد، زنی که در یکی از اتاقهای فروشگاه مکدونالد، به مشتریان عرضه شد به قیمت هزار دلار به فروش رفت.»
پنج سال پیش، زمانی که مؤسسههاتلاین از نومی درخواست کمک و همکاری نمود، براساس قوانین اسرائیل، قاچاق زنان حتی جرم هم محسوب نمیشد. و در ابتدا نومی که در دانشگاه حقوق به فعالیت مشغول بود، علاقهای برای همکاری از خود نشان نداد. تا آن زمان که وی به حوزه جرمشناسی علاقهمند بود، بیش از آنکه با قربانیان برخورد داشته باشد، با مجرمین برخورد داشت. اما عمدهترین امتیاز و مهارت نومی که سبب درخواست کمک از سوی مؤسساتهاتلاین شد، توانایی وی در صحبت به زبان رومانیایی بود.
خود در این باره میگوید: «اگر چه دوران بسیار سخت و مشقتباری را در رومانی گذراندم اما امروزه خیلی از این قضیه خوشحالم چرا که بدون دانستن زبان رومانیایی، الان نمیتوانستم تا این حد تأثیر گذار باشم.»
در ابتدا مؤسسه مذکور از وی خواست که داوطلبانه چند ساعتی با آنها همکاری نماید و با قربانیان این تجارت که عمدتاً رومانیایی هستند، صحبت کند. آن چه که نومی از آنها شنید، وحشیگریهایی بود که از سوی مجرمین و پلیس بر آنها وارد شده بود و وی را سخت به خود آورد. دو ساعت کار دواطلبانه در هفته به دو ساعت کار داوطلبانه در روز تبدیل شد و سپس به هیجده ساعت در روز رسید تا جایی که امروزه تنها چهار ساعت میخوابد و حتی به قول خودش وقتی هم که میخوابد، خواب کارهایش را میبیند.
مصیبت آن دختر مولداویایی که به شش قاچاقچی فروخته شده بود، به نقطه عطفی در تلاشهای نومی تبدیل شد. دختری که خواست علیه قاچاقچیان شهادت دهد و پلیس هیچ توجهی به وی نکرد. حتی در آن زمان چنین افرادی به عنوان قربانی شناخته نمیشدند و به قول میرکوهن، بازجوی پلیس اسرائیلی، این زنان به عنوان شریک جرم شناخته میشدند. به جای آنکه این افراد شهادت دهند، صرفاً دستگیر و از اسرائیل اخراج میشدند. همچنین به پلیس گفته شده بود که به هیچوجه در کار فاحشه خانهها دخالت نکنند و حتی مقامات ترجیح میدادند تا از این دلالان به عنوان منابع اطلاعاتی هم استفاده کنند.
پلیس بئرشبا به نومی گفت که موکل مولداویایی دروغ میگوید و مسأله ابداً اینگونه نیست و اصلاً موضوعی مهم نیست. از اینرو بود که نومی از قاچاقچیان به دادگاه مدنی شکایت کرد و بعد از آن هم از پلیس به خاطر عدم بررسی موضوع به دادگاه شکایت کرد. حتی وی از وزیر کشور به خاطر عدم صدور ویزا برای این زن شکایت نمود. ناگهان پلیس به خود آمد، چرا که پنجاه نفر در این ماجرا دستگیر شدند. نومی گفت: «جالب بود، دیگر تقریباً مردی در این شهر نبود که دستگیر نشده باشد.»
در ماه میسال 2000، سازمان عفو بینالملل، گزارش تکاندهندهای منتشر نمود که در آن اسرائیل را به خاطر نگاه بیتوجهانهاش به موضوع بردگی سکس محکوم نمود. در نتیجه هیاهوهای شکل گرفته در جامعه اسراییل بود که موجب شد مجلس این کشور قاچاق زنان را یک جرم آشکار بداند و برای آن حداکثر شانزده سال حبس در نظر بگیرد، اما ماجرای این قانون هم خود به موضوعی جدید تبدیل شد.
مارین سولدکین از اعضای مجلس اسراییل در این باره میگوید: «هیچکس نمیخواهد به این مشکل توجهی کند. راحتترین کار آن است که صرفاً وانمود شود که این زنان نه مهاجرند و نه به اسراییل قاچاق شدهاند.» اما در سایه تلاشهای نومی و دیگر فعالان این عرصه بود که حتی ایالات متحده در سال 2001 اسراییل را در فهرست سیاه کشورهایی قرار داد که تلاشی در راستای مبارزه با قاچاق زنان انجام نمیدهند.
اسراییل با چالشی جدی روبرو شد. در کشوری که تقاضا برای فاحشهخانهها سرسامآور است، یعنی در هر ماه یک میلیون مراجعه ثبت میشود، هرگونه واکنشی سخت مینمود. سازمانهای حقوق بشر هم برآوردشان بر آن است که همه ساله حداقل سه هزار زن برای تجارت سکس به این کشور قاچاق میشوند. جدای از رومانی، این زنان از روسیه، مولداوی و اوکراین یعنی کشورهایی که سقوط نظام تأمیناجتماعی ناشی از اقتصادهای پس از کمونیسم را تجربه کردهاند، به این کشور قاچاق میشوند.
در بررسی صورت گرفته توسط سازمانهاتلاین که در زندان زنان نواترزا انجام گرفت، مشخص شد که یک سوم زنان همانند آنا هنگام ورودشان به اسراییل از حرفه آیندهشان یعنی فاحشگی اطلاعی نداشتند. بقیه هم از ماجرا اطلاع داشتند، از قاچاقچیان خود قول گرفته بودند که در اسراییل وضعیت خوبی داشته باشند. قاچاقچیان هم به آنها گفته بودند که هر روز مشتریان آنها محدود بوده و ماهانه چند هزار دلار درآمد خواهند داشت که این رقم در کشورهای اروپای شرقی میزان قابل توجهی است. نهایتاً هم قاچاقچیان به آنها گفته بودند که در صورت نارضایتی میتوانند فاحشهخانهها را ترک کنند، فارغ از آنکه حتی در این فاحشهخانهها خندیدن هم برای زنان و دختران فاحشه ممنوع است و تنها باید در جلوی مشتریان خود صاف بنشینند و لبخند بزنند.
آنا در دادگاه توضیح داد که چگونه همانند یک حیوان فروخته شد. پس از آنکه در هتل به فروش رفت، لباسهای تنگ و بدننما به تن کرد و به اتاقی برده شد که مردی در آن به انتظار وی نشسته بود و بقیه مردان هم بیرون اتاق ایستاده بودند و نعره میزدند. در آنجا بود که وی برای نخستینبار وحشیانه مورد تجاوز قرار گرفت. پس از آن بود که مردان دیگر به ترتیب به سراغ وی آمدند و پس از هر تجاوزً 150 شکل میپرداختند که این پول هم به جیب نوچههای یور یعنی فردی که عهدهدار اداره هتل بود، میرفت و در نهایت تنها 200 شکل به آنا داده شد که آن هم خرج غذا و قرصهای ضدبارداری او شد.
دیگر زنانی که در این مطالعه مورد پرسش قرار گرفته بودند، ابراز نمودند که مالکان فاحشهخانهها هر هفت روز هفته و هر روز به طور متوسط سیزده ساعت آنها را به فاحشگی وامیداشتند و در هنگام قاعدگی نیز باید یا به کلفتی میپرداختند و یا با استفاده از نوعی از دیافراگم از خروج قاعدگی جلوگیری میکردند. پس از هر مشتری باید دوش ولرمی گرفته و دوباره به سالن عرضه باز گردند.
مشتریان این فاحشهخانهها را اسراییلیها تشکیل میدهند. سربازان که با لباسهای نظامی مراجعه میکنند از تخفیف برخوردارند. یهودیان ارتدوکس هم هنگامی که میخواهند به این مکانها بیایند، ابتدا کلاههای خود را در جیبشان میگذراند و پس از خروج دوباره آن را بر سر میگذارند.
در صورتی هم که مشتری از سکس خود راضی نباشد، فاحشه تنبیه میشود. دختری هجده ساله در این باره گفت که آنها طوری ما را کتک میزنند که هیچ اثری بر بدن ما باقی نماند چرا که مشتریان دوست ندارند اثری بر روی بدن ما باشد. در صورتی هم که هر یک از فاحشهها بیمار و یا حامله شوند، برای درمان وی یا به دامپزشکها رجوع میشود و یا به دکترهایی که در مناطق دنج به کورتاژ اقدام میکنند، برده میشوند.
حدود نیمی از زنانی که مورد بررسی قرار گرفتند، اذعان نمودند در فاحشهخانهها بارها حبس شدهاند و حتی در یک مورد دو زن که قصد فرار داشتند، دست و پا بسته داخل قفسی گذاشته شدند و با همان وضعیت مجبور به سرویسدهی به مردان شدند.
در کنفرانسی درباره فساد و فحشا در آگوست سال 2002، ژنرال پلیس موشه نیرراهی در سخنرانی خود گفت: «قاچاق زنان در اسراییل جرمی سازمان یافته است.» طرح این موضوع، غیرمعمول به نظر میرسد، چرا که مقامات اسراییل مدتها بود که به هر نحو ممکن هرگونه وجود جرم سازمان یافته در مرزهای خود را منکر میشدند، اما دیگر شرایط به شکلی بود که انکار آن غیرممکن مینمود.
مطابق گزارش نومی و همکارانش، قاچاق در اسراییل توسط شبکهای هدایت میشود که عمده افرادش یعنی فاحشههایش از کشورهای استقلال یافته میباشند. حدود هشتاد درصد زنانی که نومی با آنها مصاحبه میکرد، ابراز نمودند که قاچاقچیان آنها اسراییلی هستند که اصل و نسبشان به روسیه و دیگر کشورهای تازه استقلال یافته بازمیگردد. مهارت زبانی و ارتباط قوی آنها، امتیازی برای آنها میباشد.
با حضور زنان در فاحشهخانههاست که قاچاقچیان در همان آغاز به خشونت متوسل میشوند و آنها را متقاعد میسازند که اگر هم بتوانند از آنجا بگریزند، شهادت یا هرگونه افشاگری آنها تأثیری ندارد. یکی از فاحشههای سابق از نحوه بردنش به ساحل دریا و تهدید به غرق شدن توسط صاحبش، خاطراتی را برای نومی ذکر کرد. آنا هم تعریف نمود که در ساعات استراحتش در اتاق به عبادت میپرداخت که صاحب فاحشهخانه با آگاهی از موضوع به سراغش رفته و با انجیل به صورتش کوبید و به او گفت: «خیال کردی اینجا کلیسا است!؟»
البته قاچاقچیان هم هیچ تمایلی به کشتن فاحشهها ندارند چرا که مرگ آنها به منزله از دست رفتن کالاهای تجاریشان است. اما رقابت قاچاقچیان هم حکایت خاص خود را دارد؛ دزدیدن زنان، آتش زدن فاحشهخانهها توسط رقبا و... از مواردی است که در اسراییل شاهدیم.
همین ترس و فساد بیرون از فاحشهخانههاست که سبب میشود این قربانیان هیچ واکنشی نشان ندهند. نومی میگوید: زمانی که از مردم شهر میخواهیم که به خاطر فعالیت فاحشهخانههای محلههایشان شکایت کنند، مردم میگویند: «شوخی میکنید، آنها ما را خواهند کشت.» حتی زمانی هم که مردم این جرأت را به خود دهند که به پلیس شکایت کنند با نوعی بیتفاوتی روبرو میشوند. نومی میگوید: «پلیس خوب میداند که در تلآویو چه میگذرد، اما بدان بیتوجه است و آن را به چشم یک جرم نمیبیند و حتی تصور میکند که زنان از این کار لذت میبرند.»
اما نکته قابل تأمل دیگر آنکه بر طبق بررسی مؤسسههاتلاین، چهل درصد فاحشههایی که تن به مصاحبه دادند، اعتراف نمودند که پلیسها مشتریان ثابت فاحشهخانهها هستند.
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 29
به نقل از سایت www.somethingJewish.co.uk
پیوست:
1-Hasddi Westbrook: سردبیر نشریه New Voices
2-Victoria Blint: روزنامهنگار آزاد اسراییلی
طبقه بندی: مرگ بر اسراییل